وقتی خانم صیدالی گفت اسم تو را برای شرکت در جشنواره جابر بن حیان داده ام، خیلی خوشحال شدم. حالا بایستی یک پروژه تحقیقی آماده می کردم. با کمک پدر و مادرم و خانم معلم های راهنمایم، خانم جاویدنیا و خانم صیدالی یک تحقیق در مورد تفاوت خفاش با پرندگان و پستان داران....
سلام دوستان خوبم دلم خیلی برای شما تنگ شده بود اما بابام گرفتار تبلیغات انتخابات بود و فرصت نداشت برایم مطلب بنویسد. من خیلی دوست داشتم رای بدم اما بابام گفت هنوز کوچکم و قبول نمی کنند.
سلام بچه های خوب ایرانی. من راجع به طوطی ها تحقیق کردم و فهمیدم طوطی باهوش است چون خودم دوتا سبز طوطی دارم ولی آنها بزرگ هستند و من فکر می کنم که شاید من این دو طوطی را بتوانم دست آموز کنم و آنها را سخنگو کنم. من الآن می خواهم عکس هائی از طوطی ها را به شما بچه های عزیز نشان دهم.
خاطره آن شب
پرده سیاه شب، شهر مدینه را فرا گرفته بود.
امام علی علیه السلام در مسجد بودند و بچه ها، بیرون خانه.
اسماء، کنیز حضرت زهرا علیهاالسلام ، نمی دانست چگونه خبر
شهادت حضرت را به بچه ها برساند.
بیرون آمدن دست های زهراعلیها السلام از کفن
هنگامی که امام علی علیه السلام بدن زهراعلیها السلام را کفن کرد، وقتی که خواست بندهای کفن را ببندد فرزندان خود را صدا زد و فرمود: «هلموا تزودوا من امکم; بیایید از دیدار مادرتان توشه بگیرید.» حسن و حسین علیهما السلام فریاد زنان مادر را صدا می زدند، و می گفتند: وقتی که به حضور جدمان رسیدی سلام ما را به او برسان و به او بگو: بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم. آه! آه! چگونه شعله غم دل از فراق پیامبرصلی الله علیه وآله و مادرمان خاموش گردد؟!
دانستنی های سفرهی هفت سین...
هفتسین
هفتسین سفرهای است که ایرانیان هنگام نوروز میآرایند. این سفره ممکن است روی زمین یا روی میز گذاشته شود. اعضای خانواده معمولاً لحظه تحویل سال را در کنار سفره هفتسین میگذرانند. بعضی سفره را در مدت سیزده روز نوروز نگه میدارند و در پایان این دوره، در روز سیزده نوروز، سبزه را به آب میدهند.
افسانه هفت سین
چند هزار سال پیش، در تمام دنیا هیچ شهری وجود نداشت فقط هفت آبادی بود و همه ی مردم دنیا اهل این هفت آبادی بودند. آن وقتها مردم کشاورزی می کردند و زندگی خودشان را با کاشت چیزهای لازم می گذراندند.
عکس های من
امروز میخوام با دیدن عکس هایم خاطراتم رو مرور کنم. خاطرات مهد قرآن، موزه دفاع مقدس خرمشهر، پارک، جشن تولد، بسیجی شدنم، شیطنت هایم،... شما هم تشریف بیارید قول میدم بهتون بد نگذره.
سلام دوستای خوبم. من چند روز مریض شدم و نتونستم به مدرسه و وبلاگم بیام. امروز که اومدم به وبلاگم سر زدم پیامهای خانم نظارت معلم عزیزمو خوندم و کلی خوشحال شدم. او برام نوشته بود:
سلام مجتبی گلم،امیدوارم حالت خوبه خوب شده باشه.امروز که توکلاس حاضرنبودی خیلی جات خالی بود ودل من ودوستات حسابی واسه ت تنگ شد .عزیزم خوب استراحت کن تاهرچه زودتر خوب شی وبرگردی مدرسه .عزیزم خیلی دوستت دارم و اون گل روی ماه ت رو میبوسم
بچه ها تا حالا سوالات عجیبی براتون پیش اومده که دنبال جوابش بگردید؟ آره ما بچه ها پرسشهای زیادی توی ذهنمون داریم که بایستی از بزرگترامون بپرسیم.
دیشب از پدرم پرسید: بابا چرا خدا زمین و آسمون و ستاره و خورشید و همه چیز رو ساخته؟
بابام گفت: خداوند همه چیز را برای انسان آفریده.
سلام بچه ها ی خوب و زرنگ. خوبید؟ میخوام براتون عکس های کارتون های قشنگ و جالب بزارم تا لذت ببرید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بچه ها، خوب هستید؟ این وبلاگ من است اما چون کار کردن با وبلاگ را زیاد بلد نیستم،هر چه بخواهم و بگویم پدرم برايم می نویسد و انجام می دهد. دوست دارم هر روز یک مطلب جدید توی وبلاگم درج کنم تا بچه ها بخوانند و خوشحال شوند. شما هم اگر پیشنهادی دارید به من بگوئید. مطالبی که مربوط به خودم هستند را با این عکسم مشخص کردم تا متوجه بشوید که نقاشی یا خاطره و یا هر مطب جدیدی که درج شده مربوط به خودم است و از جای دیگری نیاورده ام. از خواندن پیام های قشنگ شما خیلی خوشحال می شوم. متشکرم.
دوستدار شما
سرباز کوچک رهبر
مجتبی زمانی
1391/11/26
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.