تاريخ : پنج شنبه 7 فروردين 1392برچسب:قصه برای کودکان, قصه چگونه, , | 23:57 | نویسنده : مجتبی زمانی

 

به کودکان قصه بگوئیم  
علاقه به قصه در نهاد آدمی است. با قصه می توان کودک را با حق و حقیقت آشنا ساخت. کودکان به لحاظ نزدیک بودن به فطرت و طبیعت خود بیشتر از بزرگترها قصه و قصه گویی را دوست دارند و از آن تأثیر می پذیرند. قصه گویی در طول تاریخ هستی انسان یکی از مهمترین راه های ایجاد ارتباط و انتقال پیام میان پدران و مادران و فرزندانشان بوده است. پدران و مادران همواره در لباس قصه گویی و داستان فرصت هایی را آفریده اند تا با آب و تاب دادن به حوادثی که بر آن ها گذشته است فرزندان را از پیچ و خم های زندگی آگاه کنند و تجربه های خویش را به کوچکترها انتقال دهند. 

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:داستان هابیل,قصه قابیل,هابیل و قابیل,, | 18:50 | نویسنده : مجتبی زمانی

بچه ها تا حالا سوالات عجیبی براتون پیش اومده که دنبال جوابش بگردید؟ آره ما بچه ها پرسشهای زیادی توی ذهنمون داریم که بایستی از بزرگترامون بپرسیم.

     حتما یادتون هست که توی قسمت«پرسش من از بابام در مورد خلقت (1و2)» بهتون گفتم: دیشب از پدرم پرسیدم: بابا چرا خدا زمین و آسمون و ستاره و خورشید و همه چیز رو ساخته؟
بابام گفت: خداوند همه چیز را برای انسان آفریده.

     خب حالا دنباله سوال و جواب من و بابام رو بخونید:

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:تربیت کودک,, | 13:50 | نویسنده : مجتبی زمانی

چطور باید با کودکی که بزرگتر از سنش حرف می زنه برخورد کرد؟

در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد.

 



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:سلیقه ‌ی بهتر,, | 22:6 | نویسنده : مجتبی زمانی

سلیقه ‌ی بهتر

امسال هم قرار بود مثل سال گذشته بابا مبلغی مساوی به من و خواهرم برای خرید عید بده به شرطی که همه چیز به عهده ی خودمون باشه و بیشتر هم نخواهیم.



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:بیرون آمدن از کفن,دست زهرا علیها السلام,, | 22:10 | نویسنده : مجتبی زمانی

بیرون آمدن دست های زهراعلیها السلام از کفن

 

هنگامی که امام علی علیه السلام بدن زهراعلیها السلام را کفن کرد، وقتی که خواست بندهای کفن را ببندد فرزندان خود را صدا زد و فرمود: «هلموا تزودوا من امکم; بیایید از دیدار مادرتان توشه بگیرید.» حسن و حسین علیهما السلام فریاد زنان مادر را صدا می زدند، و می گفتند: وقتی که به حضور جدمان رسیدی سلام ما را به او برسان و به او بگو: بعد از تو در دنیا یتیم ماندیم. آه! آه! چگونه شعله غم دل از فراق پیامبرصلی الله علیه وآله و مادرمان خاموش گردد؟!

 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:معما و چیستان,, | 11:26 | نویسنده : مجتبی زمانی

معما و چیستان

1. رنگ سفید صخره ها آید میان سفره ها هركس نداند نام او مزه ندارد كام او.

 

2. نه انگورم نه انار  هم در انگورم هم در انار  زنجیر نیستم اما در زنجیرم  نخجیر نیستم اما در نخجیرم.



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:دانستنی های هفت سین, سفره‌ی هفت سین,, | 11:11 | نویسنده : مجتبی زمانی

دانستنی های سفره‌ی هفت سین...

هفت‌سین

هفت‌سین سفره‌ای است که ایرانیان هنگام نوروز می‌آرایند. این سفره ممکن است روی زمین یا روی میز گذاشته شود. اعضای خانواده معمولاً لحظه تحویل سال را در کنار سفره هفت‌سین می‌گذرانند. بعضی سفره را در مدت سیزده روز نوروز نگه می‌دارند و در پایان این دوره، در روز سیزده نوروز، سبزه را به آب می‌دهند.



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:داستان گاو پرخور,داستان کودکان,, | 11:1 | نویسنده : مجتبی زمانی

گاو پرخور

تو یه طویله یه گاو پرخور بود که بیشتر از همه غذا می خورد. وقتی موقع خوردن می شد سرشو می انداخت پایین و هی می خورد. سیر که نمی شد ،انقدر می خورد تا غذا تموم بشه . هی می گفت مااااا ماااا اینا چقدر خوشمزن.



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:افسانه هفت سین,, | 10:54 | نویسنده : مجتبی زمانی

افسانه  هفت سین

چند هزار سال پیش، در تمام دنیا هیچ شهری وجود نداشت فقط  هفت آبادی بود و همه ی مردم دنیا اهل این هفت آبادی بودند. آن وقتها مردم کشاورزی می کردند و زندگی خودشان را با کاشت چیزهای لازم می گذراندند.



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:شعر بهار آمد,شعر کودکانه,, | 10:37 | نویسنده : مجتبی زمانی

 بهار آمد

                          بهار آمد، گل آمد

                            نسرین و سنبل آمد

گل های سرخ و زیبا

در باغ خانه ی ما



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:تلویزیون و کودک,تماشای زیاد تلویزیون,, | 11:34 | نویسنده : مجتبی زمانی

مراقب باشید کودک تان زیاد تلویزیون تماشا نکند

 

روان شناسان بر این باورند که فرزند پروری هنری است که نیاز به خلاقیت، صرف انرژی، زمان و هزینه دارد. بخش عمده ای از این انرژی صرف برنامه ریزی و مدیریت اوقات فراغت فرزندان می شود. البته نتیجه کار همیشه رضایت بخش نیست، چراکه بسیاری از والدین در تامین شرایطی مناسب برای پر کردن اوقات فراغت کودک یا نوجوان شان، بخصوص در تعطیلات نوروزی به علایق و نیازهای فرزندشان توجه نمی کنند.



ادامه مطلب

علل ناخن جویدن در کودکان و راههای درمان

بسیاری از والدین زمانی که می بینند فرزندشان در حال جویدن ناخن هایش است ناراحت، آزرده و خشمگین می شوند و مدام به او تذکر می دهند که «ما نگران سلامتی و بهداشت تو هستیم و نمی خواهیم در آینده انگشتانی زشت داشته باشی.» بیشتر آنان بر این باورند که کودکانی که ناخن می جوند، دچار فشار عصبی و اضطراب شده اند و سعی دارند با این عمل خود تشویش و دلهره خود را کاهش دهند. آنها همچنین نگران این موضوع هستند که این رفتار در کودکانشان به صورت عادتی درآید که در آینده به سختی بتوانند آن را ترک کنند. منظور از عادت، رفتاری مقاوم شده است که بارها و بارها تکرار می شود.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:اشتباه والدین,دانستنی های والدین, , | 11:20 | نویسنده : مجتبی زمانی

وقتی والدین اشتباه می کنند!

 

 والدین معمولا تمایلی به عذر خواهی از فرزندشان ندارند. زیرا فکر می کنند که عذر خواهی نشانه ضعف است. هنگامی که وارد یک درگیری ناخواسته می شویم، احساس می کنیم که باید عذرخواهی کنیم تا به درگیری پایان دهیم.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:فقط بخندید,لطیفه های کودکانه,, | 10:55 | نویسنده : مجتبی زمانی

فقط بخندید ! (لطیفه های کودکانه)

 

 یه روز دو تا تنبل میرن بانک میزنن، اولی میگه بیا پولا رو بشمریم.

دومی میگه: ولش كن فردا رادیو میگه!



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:یک نمکدان پر نمک,لطیفه های کودکانه,, | 9:30 | نویسنده : مجتبی زمانی

یک نمکدان پر نمک (لطیفه های کودکانه)

 مکالمه در ساندویچ فروشی

 مردی به ساندویچ فروشی رفت و گفت: آقا لطفاً یک ساندویچ مرغ به من بدهید. فقط گوجه فرنگی نگذارید.

 ساندویچ فروش: گوجه فرنگی تمام شده، می خواهید به جایش خیار شور نگذاریم.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:پیرمرد و حیوانات جنگل,داستان کودکان,, | 9:14 | نویسنده : مجتبی زمانی

پیرمرد و حیوانات جنگل

در یک جنگل سبز و خرم، کلبه چوبی کوچکی بود که پیرمرد مهربانی در آن زندگی می کرد. او عاشق حیوانات بود و به خاطر علاقه به حیوانات بود که به تنهایی در جنگل زندگی می کرد.
پیرمرد مهربان روزها در جنگل می گشت اگر حیوانی زخمی پیدا می کرد آن را به کلبه می برد معالجه و مداوا می کرد. اگر کسی به کمک احتیاج داشت به او کمک می کرد. اگر گاهی شکارچیان برای شکار حیوانات به آن جنگل می آمد، حیوانات را خبر می کرد و کمک می کرد از دست شکارچیان فرار کنند. در جنگل سبز همه ی حیوانات پیرمرد مهربان را دوست داشتند . فقط یک عقاب بود که او را دوست نداشت بلکه دشمن پیرمرد بود.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:صدای مامانم چقدر قشنگه,داستان کودکان,, | 9:8 | نویسنده : مجتبی زمانی

صدای مامانم چقدر قشنگه...

دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می گشتم که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت می دونی که بابا نون لواش دوست نداره.



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:عکس های من,, | 4:14 | نویسنده : مجتبی زمانی

عکس های من

امروز میخوام با دیدن عکس هایم خاطراتم رو مرور کنم. خاطرات مهد قرآن، موزه دفاع مقدس خرمشهر، پارک، جشن تولد، بسیجی شدنم، شیطنت هایم،... شما هم تشریف بیارید قول میدم بهتون بد نگذره.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391برچسب:پرسش من,خلقت,, | 18:20 | نویسنده : مجتبی زمانی

 

بچه ها تا حالا سوالات عجیبی براتون پیش اومده که دنبال جوابش بگردید؟ آره ما بچه ها پرسشهای زیادی توی ذهنمون داریم که بایستی از بزرگترامون بپرسیم.

     حتما یادتون هست که توی قسمت«پرسش من از بابام در مورد خلقت (1)» بهتون گفتم: دیشب از پدرم پرسیدم: بابا چرا خدا زمین و آسمون و ستاره و خورشید و همه چیز رو ساخته؟
بابام گفت: خداوند همه چیز را برای انسان آفریده.

    خب حالا دنباله سوال و جواب منو بابامو بخونید:

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:معلم خوبم,عکس پیک بهاری,عکس سفره هفت سین,هفت سین جبهه,, | 9:18 | نویسنده : مجتبی زمانی

 

     سلام دوستای خوبم. من چند روز مریض شدم و نتونستم به مدرسه و وبلاگم بیام. امروز که اومدم به وبلاگم سر زدم پیامهای خانم نظارت معلم عزیزمو خوندم و کلی خوشحال شدم. او برام نوشته بود:  

سلام مجتبی گلم،امیدوارم حالت خوبه خوب شده باشه.امروز که توکلاس حاضرنبودی خیلی جات خالی بود ودل من ودوستات حسابی واسه ت تنگ شد .عزیزم خوب استراحت کن تاهرچه زودتر خوب شی وبرگردی مدرسه .عزیزم خیلی دوستت دارم و اون گل روی ماه ت رو میبوسم

 



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 19 اسفند 1391برچسب:پرسش من از بابام,مورد خلقت (1),, | 12:9 | نویسنده : مجتبی زمانی

بچه ها تا حالا سوالات عجیبی براتون پیش اومده که دنبال جوابش بگردید؟ آره ما بچه ها پرسشهای زیادی توی ذهنمون داریم که بایستی از بزرگترامون بپرسیم.

 دیشب از پدرم پرسید: بابا چرا خدا زمین و آسمون و ستاره و خورشید و همه چیز رو ساخته؟
بابام گفت: خداوند همه چیز را برای انسان آفریده.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 18 اسفند 1391برچسب:عکس های کارتون,کارتون های قشنگ,کارتون های جالب,, | 21:8 | نویسنده : مجتبی زمانی

سلام بچه ها ی خوب و زرنگ. خوبید؟ میخوام براتون عکس های کارتون های قشنگ و جالب بزارم تا لذت ببرید.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 اسفند 1391برچسب:دسته گل,داستان,لطیفه,کودکان,, | 9:22 | نویسنده : مجتبی زمانی

شخصی بود بسیار بد شانس ، هرکجا که پا می گذاشت اتفاقی رخ میداد . تااینکه مراسم جشن عروسی دختر ارباب شد و مامورین برای اینکه اتفاقی رخ ندهد او را از شهر یا روستا بیرون کردند و قرار شد عروسی که تمام شد دوباره به آنجا باز گردد .



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 12 اسفند 1391برچسب:نه خانی اومده,نه خانی رفته, , | 9:14 | نویسنده : مجتبی زمانی

روزی روزگازی مردی یه خربزه می خره تا ببره خونه و با خونوادش بخوره. اما توی راه وسوسه میشه كه  این کار رو نکنه و با خودش فکر میکنه که خوبه این خربزه رو ببرم به رسم بزرگان گوشتشو بخورم و باقی شو كنار بگذارم تا اگر كسی از اینجا رد شد فكر كنه كه خانی از اینجا گذشته و گوشت خربزه رو خورده و پوستش رو انداخته اینجا.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 11 اسفند 1391برچسب:نقاشی, جبهه, سه سرباز رهبر,, | 19:36 | نویسنده : مجتبی زمانی

سلام. بچه ها توی کتاب فارسی یه درس به نام < سرباز> داریم که در مورد سرباز رزمنده است. وقتی من آن را برای پدرم خواندم، او در مورد جنگ ایران و عراق که سربازهای صدام به ایران حمله کردند و جوانان رزمنده با آنان جنگیدند، برایم خاطره تعریف کرد و من نقاشی < سه سرباز رهبر > جبهه را کشیدم که دارند با تانک عراقی با نارنجک می جنگند و یکی از آنها شهید شده است.



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:لطیفه,, | 19:43 | نویسنده : مجتبی زمانی

سلام.میخوام براتون لطیفه بگم تا خستگی چند روز درس خواندن از تن شما بیرون بره. اماباید قول بدید از خنده دل درد نگیریدا!!



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 9 اسفند 1391برچسب:قصه‌ی کفشدوزک‌ها,, | 22:22 | نویسنده : مجتبی زمانی

قصه‌ی کفشدوزک‌ها

یکی بودیکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود. بابا کفشدوزک و مامان کفشدوزک با پسرشان خال خالی در جنگل سبز زندگی می کردند.مامان کفشدوزک کفشهای قشنگی درست می کرد.همه ی حیوانات جنگل مشتری کفشهای او بودند.

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:هنر عکاسی,گوشی بابا,عکس,, | 7:21 | نویسنده : مجتبی زمانی

سلام بچه های خوب. بچه ها امروز میخوام خودمو با هنر عکاسیم که با گوشی بابام عکس گرفتم، نشونتون بدم. حالشو ببرید.



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 4 اسفند 1391برچسب:خاطره نماز جمعه,, | 17:49 | نویسنده : مجتبی زمانی

   

  سلام دوستای خوبم. حالتون خوبه؟ امروز صبح که درس و مشقام رو تموم کردم رفتم پای کامپیوترم و کلی بازی و سی دی کلاس اول نیشا و کوشا رو نگاه کردم. بعد بابام گفت میای بریم نماز جمعه؟ گفتم آره آره چرا که نیام؟!. تا بابام رفت غسل جمعه انجام بده، من لباسامو عوض کردمو موهامو شونه زدم و زودتر از بابا آماده شدم.



ادامه مطلب

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

  • مترجم سایت