تاريخ : جمعه 27 بهمن 1391برچسب:قصه جالب,روباه پوستین دور,, | 16:36 | نویسنده : مجتبی زمانی

بچه ها یه قصه جالب براتون گذاشتم که خیلی قشنگ و زیباست.


قصه جالب روباه پوستین دور

روزی روزگاری، روباهی پوستینی پیدا کرد. جلو رفت و آن را برداشت. خوب نگاهش کرد و با خود گفت: «عجب پوستین خوب و گرمی است. آن را بردارم، به دردم می خورد.»


 

روباه، پوستین را روی دوشش انداخت و به راهش ادامه داد. در بین راه، گرگی به روباه رسید. با تعجب به او نگاه کرد. جلو رفت و پرسید: «عجب پوستین خوبی داری!»



ادامه مطلب

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

  • مترجم سایت